ایام فاطمیه - دو راهی بین الحرمین
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انا لله و انا الیه راجعون  

فاطمیه آمد و خون دل زهرا شروع شد
در عزاى فاطمه رخت تن مهدى سیه شد
فاطمه رفت و على زد استخاره
شد شکیبایى جوابش سوخت مثل یاس ساده
الا اى اهل عالم دختر 18 ساله ى نبى اکرم همسر جوان امیرالمؤمنین امشب پس از آن حمله ى ناگهانى کفار و به آتش کشیدن آن خانه ى آسمانى که جبرئیل بر در آن بوسه مىزد و داغ از دست دادن محسنش شربت شهادت را در بین آن خانه غم زده در مقابل چشمان ماتم زده ى على و بچه هاى یتیمش نوشید و به لقاءالله پیوست. به همین مناسبت مراسم ختم کوثر در تاریخ سوم جمادى الاول سال 1334در میان عاشقان این صدیقه ى شهیده برگذار مىشود.

از طرف دلسوختگان آن حضرت


توسط: محب الحسین| جمعه 91/2/1 | 11:20 صبح | + | موضوع: | نظر

غم نامه ی فاطمیه  

شب های فاطمیه شروع شده بذار از غصه های حیدر بگم:

ای که رفتی از بر من                      زهرای من تاج سر من
ای تمام ارزوی من                         امید بودن من
صدای تو نوای تو                          تپش های دل من
نگار بی قرینه                               تو رفتی از مدینه
علی تنهای تنهاست                         بمان پیش امیرت
تو رفتی از بر من                           شدی خواب شب من
نبود دیگر صدایت                          چه طور زهرا بمانم
ز من خواستی که در شب                 تو را به خاک سپارم
نگفتی بی تو زهرا                          چه طور طاقت بیارم
نرو امشب حبیبه ی غریبم                 بمان زهرا ببین تنها غریبم
ز داغ درب و دیوار                                    ببین زینب شکسته
میان کوچه ی تنگ                         ببین حسن نشسته
ز بعد رفتن تو                               حسینت تشنه مانده
نرو زهرا ز خانه                            که زینب تاب بیاره
بمان زهرای اطهر                          حسینت جون نداره
سخته ولی بپوشون                         صورت مثل ماه تو
تا حسنت نیفته                               به یاد کوچه های تنگ با تو

باغبانی خسته ام یاسم دگر پهلو گرفته
ماه من هر شب برایم رو گرفته

شب دفن امیدم من امید دارم به رفتن
شب و یاس کبودم یا نبی شرمنده هستم
امشب و بی مادری و دفن حورا
امشب و داغ دل در دل نهفته از غم یاس

یا نبی رفتی ببین زهرا چه آمد بر سرش
هم ز پهلو هم ز سینه خون می ریزد به روی بسترش
یا نبی آن ضرب سیلی آن چنان سنگین بود
تار گشته دیده ی کوثر کبود است ماه من


شاید هم بهتره از غصه ی فرزندان زهرا بگم:
اهل عالم من از نسل غمم
نیمه شب یاد دفن مادرم
آه و گریه شده کار دلم
چون شنیدم فاطمه پشت در است
دین و مذهب کجاست؟
یاس پیغمبر کجاست؟
عشق حیدر کجاست؟
سوره ی کوثر کجاست؟
دین و مذهب فروختن دشمنان مرتضی
یاس پیغمبر دریدند بعد هجر مصطفی
عشق حیدر گرفتن در میان کوچه ها
سوره ی کوثر کشیدند بین نار یاغیان

این شبها نه بهتره بگم تمام شب ها ...
خواهران به حرمت چادر خاکی بی بی...
برادران به حرمت امیر المؤمنین که از غیرت سوخت...
باید خودمان فکری کنیم داغ مادر کم دردی نیست که مولایمان شب های فاطمیه روی کوله بار غمش غصه ی ما را بخورد این شب ها حتما برای سلامتی مولا صلوات!

راستی یه سوال:
پسر عصای پدر است وقتی که پیر شد پدرش
کی گفت عصای مادر است وقتی جوونه مادرش؟؟؟؟

 

اللهم عجل لولیک الفرج _____ لبیک یا علی ______ لبیک یا مهدی

 

 


توسط: محب الحسین| چهارشنبه 91/1/16 | 9:7 عصر | + | موضوع: | نظر

وا اماه  

سلام می دونم که خیلی دیره و یک ماه گذشته از این قصه ولی خداییش از اون روز که شروع کردم تازه گفتنش تموم شد گفتم شاید سال دیگه هم عمری باقی نباشه که برای مادرم بنویسم...

 

 

چگونه باورم باشد که مادر زیر خاک خواب است
چگونه بشنوم بابا برایش روضه می خواند
چگونه با دو چشم خویش ببینم لرزش داداش
چگونه در شب تاریک نترسم از غم فردا
اگر مادر به ترک ما دلش راضی شده آخر
ولی گویی که می دیدم دو چشمان پر از خونش
شنیدم در شب غربت که از غم ناله سر می داد
یه شب آخر شنیدم من دعای رفتنش سر داد
نگفت اما دلم دانست که درد بازویی دارد
نگفت از درد پهلویش شنیدم چکه ی خونش
یه شب دیدم وصیت کرد کفن ها را به من می داد
ولی جای یکی خالیست چرا مادر نفس می داد
شنیدم بعد گریه ها کنار بستر خونین
یه کهنه پیراهن دارد برای عصر بی یاری
می گفت زیر گلویش را ببوسم قبل جان دادن
خودش می گفت که داداشت غریب است همچو این مادر
دلم می گفت که تنهایی دیگه امشب نمی خوابی
چرا باشد حسین تو بدون یار تو صحرایی
چرا پیراهنی باشد کفن بهر حسین تو
چرا گوید که اشکت را نگه دار غصه بسیار است
خدا قلبم نمی داند که روز مرگ داداشم
همان روزیست که در غربت میان کوچه ها مانم
می گفت حسن برای من توان می داد که برخیزم
اگر چه باز افتادم ولی آخر به پا خواستم
اگر چه گم شدم مادر میان کوچه های شهر
ولی زینب حسن می بود که برگشتم به این خانه
ببین زینب تو تنهایی میان کوچه های شام
پناه کودکان هستی میان شعله های بام
ببین زینب، امامت بر تو محتاج است
میان سیل بی دینان دلم بر بودنت شاد است
ببین، مادر که می داند چه روز سخت و بی رحمی ست
ولی زینب بدان عالم برای خطبه ات ماند
ببین، مادر که می داند هلالی می شود زینب
ببین، مادر که می داند که می گیرد صدای غم
ولی مادر، تو تنهایی تو هستی یاور سجاد
بخوان خطبه بخوان خطبه که برگردد صدای یار
برای علی اوسط همانند پرستار باش
بگو که می شود بر پا دوباره دین رب ما
نذار دشمن بخندد بر فغان هایت
نذاری که بگویند خواهرش امشب پشیمان است
دگر فهمیده ای زینب برای چه تو آن جایی

ببین، مادر که می داند تمام قصه ها را غصه می دانی
زمان ماندنم سر شد خداحافظ نگهبانم


اللهم عجل لولیک الفرج بحق پهلوی شکسته



برچسب‌ها: پهلوی شکستهزیرخاک
توسط: محب الحسین| چهارشنبه 90/3/18 | 8:2 عصر | + | موضوع: | نظر

مادر  

بر سر سجاده ی عشق یاد مادر میکنم
همان مادر
همان مادرکه بر سجاده اش خون می چکید
همان مادر که با دستان لرزانش قنوتی ساده می کرد که دنیا می شنید
همان مادر که با نماز های نشسته دل حیدر کباب کرد
اگر چه بی قیام بود                        نماز صبح و ظهر و شام
ولی عالم همه دید که زهرا بر نماز است
اگر سجاده ی زهرا ز خون بازو و پهلو سینه قلم عشق گرفت و لاله نقاشی کرد
محراب و منبر و سجاده ی حیدر ز فرق سر قلم رستگاری گرفت و لاله نقاشی کرد
توسط: محب الحسین| پنج شنبه 89/7/8 | 2:38 عصر | + | موضوع: | نظر